خشایار شاه چگونه کشته شد
آرتابانوس ( Artabanos ) فرمانده گارد محافظ خشایارشا و از افراد با نفوذ در دربار که در نواحی دریای خزر متولد شده بود در سال ۴/ ۴۶۵ قبل از میلاد تصمیم می گیرد که پادشاه هخامنشی را بقتل برساند و قدرت را در دست
آرتابانوس ( Artabanos ) فرمانده گارد محافظ خشایارشا و از افراد با نفوذ در دربار که در نواحی دریای خزر متولد شده بود در سال ۴/ ۴۶۵ قبل از میلاد تصمیم می گیرد که پادشاه هخامنشی را بقتل برساند و قدرت را در دست بگیرد. آرتابانوس خواجه حرمسرا دربار ،Mithridates ، را که مورد اطمینان خشایارشا بود از تصمیم خود آگاه می سازد. خواجه حرمسرا که خویشاوند آرتابانوس نیز بود از طرح قتل خشایارشا پشتیبانی می کند. خواجه امکان ورود آرتابانوس به خوابگاه خشایارشا را مهیا می سازد. آرتابانوس پس از به قتل رساندن خشایارشا بنزد پسران پادشاه می رود. داریوش ، پسر بزرگ خشایارشا ، و اردشیر در کاخ سلطتنی حضور داشتند. پسر سوم ،گشتاسپ، در استان تحت حکومت خود، در باختران ( بلخ ) بود. آرتابانوس به اردشیر اطلاع می دهد که داریوش خشایارشا را بقتل رسانده است و قصد دارد خود پادشاه شود. ارتابانوس به اردشیر گوشزد می کند که او بی تفاوت نماند ، خود را برده نکند و نگذارد داریوش بقدرت برسد. آرتابانوس به اردشیر هم چنان توصیه می کند که داریوش بجرم قتل پدر می بایست مجازات بشود. آرتابانوس به اردشیر قول می دهد که برای مجازات داریوش گارد محافظ را در اختیار او بگذارد. اردشیر حرف های آرتابانوس را باور می کند و با کمک گارد محافظ برادر خود ، داریوش، را بقتل می رساند. آرتابانوس که از پیشبرد طرح خود خشنود بنظر می رسید پسران خود را احضار و به آن ها می گوید که امکان به پادشاهی رسیدن او وجود دارد. سپس ارتابانوس با شمشیر به اردشیر حمله می کند ، اما اردشیر که مجروح شده بود توانست از خود دفاع کند و آرتابانوس را به قتل برساند. با اینکه انتظار نمی رفت که اردشیر جان بسلامت ببرد توانست انتقام پدر خود را بگیرد و پادشاه ایران شود. اردشیر چهل سال بر ایران حکومت کرد.
با اینکه اسناد موجود در باره قتل خشایارشا اندک هستند به غیر از Diodor و یک نوشته بخط میخی ، نویسنده رمی Pompeius Trogus ، نویسنده یونانی Ktesias ، ارسطو که از به قتل رسیدن خشایارشا خبر می دهند و یک خبر اختر شناسی این امکان وجود دارد به این سووال جواب داده شود که چرا و به دست چه فردی پادشاه هخامنشی در تابستان سال ۴۶۵ قبل از میلاد کشته شد. آیا خبر Diodor صحت دارد و یا فرد دیگری خشایارشا را به قتل رسانده است .
نوشته ای بخط میخی تاریخ قتل خشایارشا را ۱۱ آگوست سال ۴۶۵ تعیین می کند ، اما به عقیده Wiesehfer ، استاد تاریخ در دانشگاه کیل ( آلمان )، قتل چند روز زودتر ( چهارم آگوست ) بوقوع پیوسته است و نویسنده بابلی خط میخی خبر قتل خشایارشا را در ۱۱ آگوست دریافت کرده است. خبر قتل خشایارشا که در سال ۴۸۰ به یونان حمله کرده بود شگفتی یونانیان را بر انگیخت و خیلی زود ادبیات مختلفی از چگونگی این قتل در یونان اشاعه یافت.
با وجود تفاوت ها مختلف در خبرهای Diodor ، Ktesias و Pompeius Trogus ، محتوی این اخبار یک وجه مشترک با یک دیگر نیز دارند. نویسندگان یونانی انگیزه چنین اخباری را از ادبیات قهرمانی سرزمین خود اقتباس می کردند و در رابطه با توطئه و قتل در دربار هخامنشیان مورد استفاده قرار می دادند. مضمون این ادبیات بدین گونه بیان می گردند که یک توطئه گر بلند پایه دولتی با کمک یک همدست در دربار به اطاق خواب پادشاه که توسط گارد شاهنشاهی محافظت نمی شود وارد می شود و پادشاه را به قتل می رساند. اما سرانجام توطئه گر بدست یکی از اعضای خانواده سلطنتی کشته می شود و پسر پادشاه به سلطنت می رسد. به همین علت نیز می بایست محتاطانه چنین اسنادی را مورد بررسی قرار داد .
با این وجود ما می توانیم خبر Diodors باور کنیم که خشایارشا به غیر از فرزندان متعدد از ن مختلف سه پسر از ملکه آمستریس نیز داشت. Pompeius Trogus اطلاع می دهد که در زمان قتل خشایارشا داریوش در سنین جوانی بود و اردشیر یک کودک. اما بیشتر این نظریه مورد قبول است که گشتاسب ( حکمران بلخ ) جوان تر از داریوش ،اما بزرگتر از اردشیر بود و بر علیه تاج گذاری اردشیر نیز قیام کرد. این نظریه Diodors که آرتابانوس مستقل عمل کرده و قصد دست یافتن به تخت پادشاهی را داشته مورد سووال است و این به سه دلیل: اول اینکه در تاریخ سلسله هخامنشیان آرتابانوس اولین فردی است که به خانواده سلطنتی تعلق نداشته و ادعای سلطنت کرده است. دوم هیچ سند بابلی از آرتابانوس بعنوان جانشین خشایارشا یاد نکرده است. سوم ، مهم ترین دلیل،
یک سند اختر شناسی خبر می دهد که شاهزاده ای خشایارشا را بقتل رسانده است. این امکان وجود دارد که آرتابانوس در توطئه قتل خشایارشا دست داشته است ( بطور قطع ثابت نشده است ). اما کدام از سه پسر خشایارشا مسئول قتل پدر است. نخست اینکه داریوش ، ولیعهد خشایارشا، در دسیسه قتل پدر کشته می شود،در صورتیکه اردشیر که بنا به اخبار غربیان اشتباها با کشتن داریوش انتقام مرگ پدر را می گیرد نقش مهمی در قتل خشایارشا ایفا کرده است. آیا اردشیر نقشه قتل خشایارشا را طرح ریزی کرده بود و بدین ترتیب نبوغ خود را در این توطئه با کشتن شریک جرم ، آرتابانوس ، نیز به اثبات رسانده است.
منبع : https://tarikhema.org/
منابع مورخ برای ترسیم سیمای حرمسرای هخامنشی به دو دسته منابع بیرونی، شامل منابع یونانی و عبریزبان و منابع درونی شامل اسناد به دست آمده از بایگانیهای قلب امپراتوری پارسی تقسیم میشوند. منابع بیرونی، تصویری منسجم و یکپارچه و به ظاهر بیعیب و نقص ارائه میدهند، اما باید دید این تصویر تا چه حد میتواند در برابر اسناد درونی مقاومت کند؟
کتاب استر و منابع یونانی، فضای دربار هخامنشی را این گونه بازسازی می کنند که ن به دور از مردان و در ساختمان یا ساختمان هایی جداگانه زندگی می کرد ه اند. (بریان ۱۹۹۶: ۲۹۵) هرودوت هنگامی که درباره چگونگی آشکار شدن راز هویت سازی گئومات مغ (نک صفایی ۱۳۹۰:۵) توضیح می دهد؛ از زندگی جداگانه همسران کمبوجیه که اینک در اختیار گئومات هستند، یاد می کند. در این میان، دختر یکی از همدستان داریوش، با پدرش به وسیله پیک مکاتبه می کند و گویا پدر او که از اشراف بوده، حق ورود به ساختمان ویژه ن شاه را نداشته است (هرودوت، کتاب سوم، بند ۶۸ ـ ۶۹) همین مورخ، در جاهایی دیگر نیز به زندگی جداگانه ن اشاره کرده است (هرودوت، کتاب سوم، بند ۱۳۰ و کتاب یکم، بند ۱۳۶) پلوتارک نیز مشخصا بیان می کند که ن دربار در انزوا و به دور از چشم مردان زندگی می کرده اند. (تمیستوکلس، ۲۶، ۵) البته افراد مورد اطمینان می توانسته اند به حرمسرا رفت و آمد کنند. برای نمونه می دانیم که مردخای برای اطمینان از سلامتی استر، همواره به حرمسرا رفت و آمد می کرده است. (کتاب استر، باب ۲، آیه ۱۱) پی یر بریان، معتمدان شاه را که امور مربوط به حرمسرا را رتق و فتق می کردند، خواجه نامیده و پژوهش مفصلی درباره آنها انجام داده است. (بریان ۱۹۹۶: ۲۷۹-۲۸۸)
آنچه به اختصار گفته شد، تصویری بود که منابع بیرونی و دور از مرکز، درباره چگونگی زیستن ن هخامنشی و مساله حرمسرا بازتاب داده اند، اما لازم است که این تصویر با منابع و اسناد مرکز سنجیده شوند. این اسناد چیستند و چه ماهیتی دارند؟
در کاوش های باستان شناختی در تخت جمشید به سرپرستی ارنست هرتسفلد در سال های ۱۹۳۴ـ۱۹۳۳، مجموعه ای نزدیک به ۳۰ هزار لوح گلی از بخش شمال شرقی سکوی تخت جمشید به دست آمد. (رزمجو ۲۰۰۴: ۱۰۳) متن این الواح به عیلامی و متعلق به سال های ۵۰۹ تا ۴۹۴ پیش از میلاد، یعنی از سال سیزدهم تا بیست و هشتم سلطنت داریوش. (هلوک ۱۹۶۹: ۱) این الواح از آن جهت که مربوط به امور روزمره هستند؛ می توانند حقیقت های جاری در دربار را به مورخ نشان دهند.
این گل نوشته ها نشان می دهد که ن رده بالای دربار مسافرت می کرده اند و جیره خاص این مسافرت ها را دریافت می کرده اند؛ بنابراین محدود به حرمسرا نبوده اند. (بریان ۱۹۹۶: ۲۹۶)
«۳۶ بار [بار=واحد اندازه گیری] آرد، همسر مردونیه، دختر شاه جیره دریافت کرد. روزانه ۹ بار (یک جیره) در کوردوشوم، (یک جیره) در بسیتمه، (۲ جیره) در لیدومه دریافت کرد. او سندی مهر شده از سوی شاه را حمل کرد. سال بیست و سوم، ماه دوازدهم» این سند نشان می دهد که یک شاهزاده خانم مشغول سفر بوده و در طول راه، در ایستگاه هایی، جیره دریافت کرده است.
علاوه بر این، می دانیم که نشان دادن ن روی مهرها رایج بوده است. بر یک مهر استوانه ای که مربوط به سده پنجم (پ.م) است، زنی روی تخت سلطنتی نقش شده است که لباس پارسی به تن دارد. همچنین می توان به مهر ۷۷ از الواح باروی تخت جمشید و یک دیوار آویز تزئینی که چهار زن را در دو طرف عودسوزی نشان می دهد و متعلق به سده چهارم پیش از میلاد است، اشاره کرد.
این مدارک نشان می دهد که به تصویر کشیده شدن ن چه اشراف و چه معمولی برخلاف روایات یونانی، ممنوعیتی نداشته است. (بروسیوس ۱۹۹۶: ۸۶-۸۷)
به نظر می رسد که آداب و رسوم پارسی و همین طور سنت های بومی منابع بیرونی به نحوی در کنار یکدیگر باعث تصویر شدن ن هخامنشی به صورت محبوسانی در حرمسرا شده است. این تصویر چنان قوی بود که یک کاخ هخامنشی را کاوشگران، حرمسرا خواندند. (اشمیت ۱۹۵۱: ۲۵۵) صرف نظر از دلیل هایی که برای این نامگذاری می آورند. (شهبازی ۱۳۸۹: ۱۶۸) به نظر می رسد، این نامی که باستان شناسان بر کاخ گذاشته اند کاملا تحت تاثیر سنت های تاریخ نگاری یونانی بوده است.
با کشف گل نوشته های باروی تخت جمشید که اسنادی روزانه هستند و حقایق را از چشم اندازی درونی نشان می دهند؛ می توان تصویرهای بیرونی را به زیر سوال برد. (بروسیوس ۱۹۹۶) ن نه فقط در ساختمانی بسته به نام «حرمسرا» محدود نبوده اند، بلکه اسنادی مانند PF 1835 نشان می دهند که دارای املاک مستقلی بوده اند که اداره آن نیز به عهده خود ایشان بوده است. (هلوک ۱۹۶۹: ۵۰۴)
درباره این سایت